چی بگم! از دست تو!
تو حیاط در حال عکاسی دیدم پرهام نمیخنده گفتم بخند الکی ادای خنده دراورد بعد من خندم گرفت از کاراش که دیگه رگ خندش اومدو اخرش از شدت خنده به گریه افتاد! دیگه عمرا بهت بگم بخند ...
نویسنده :
پرهام ,مامانش
0:12